امر به معروف و نهی از منکر و فرهنگ تسامح و تساهل
غیرت دینی؛ رمز موفقیت در امر به معروف و نهی از منکر
جلوگیری و مقابله با گسترش فرهنگ تساهل و تسامح غربی در جامعه معاصر ایرانی، از مهمترین دغدغه ها در اجرای صحیح فریضه امر به معروف و نهی از منکر است. در این رابطه "صراط مبین" مصاحبه ای با دکتر حسین جوان آراسته، عضو هیأت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، انجام داده که در ادامه مشروح این مصاحبه ارائه می گردد.
چگونه می توانیم جلو گسترش فرهنگ تساهل و تسامح غربی را بگیریم؟
با توجه به طرح مساله تساهل و تسامح غربی، چه بسا مقصود از سوال این باشد که دغدغه خاطر و مایه نگرانی هرگونه تساهل و تسامح نیست، بلکه تساهل و تسامحی است که با فرهنگ غرب ترویج می شود بله، این مفهوم درستی است. وقتی می خواهیم تساهل و تسامح را نقد کنیم، این نقد معطوف به یک رویکرد خاص است و گرنه بر اساس روایت نبوی: «من بر شریعت سهله سمحه مبعوث شدم» اساساً آموزه های دین احکامی سهل است؛ شریعتی نیست که بنای سخت-گیری و مطالبه بیش از توان افراد داشته باشد.
وقتی از تساهل و تسامح در غرب سخن به میان می آید باید دید آنها تساهل و تسامح را در چه چیزهایی روا می دارند؛ آیا مقصودشان در همه چیز و در سطوح مختلف افراد است؟ آیا در فرهنگشان سهل گیری در همه چیز دیده می شود؟ باید دید در چه چیزهایی تساهل و تسامح دارند که همان را هم مایلند به دیگران و فرهنگ ها و کشورهای اسلامی منتقل کنند. برای مثال آیا در فرهنگ غرب در اجرای قوانین تساهل و تسامح هست؟ هرگز! نه تنها این روند در این حوزه وجود ندارد، بلکه وقتی از بیرون نگاه می کنیم، می بینیم بسیار قانون مند و در اجرای قوانین حساسند و به تخلف از قانون واکنش نشان می دهند. هرگز نمی توانید مثلا در قوانین راهنمایی و رانندگی تساهل داشته باشید؛ افکار عمومی در برابر این تخلف واکنش نشان می دهند. در آنجا هر کاری که جنبه قانونی پیدا می کند، به دلیل نهادینه شدن قانون، درباره آن تسامحی وجود ندارد. مثلا در مقوله انضباط اداری، اگر تسامح و تساهل داشتند، هرگز پیشرفت نمی کردند.
تسامح غربی مد نظر ما در بخش مربوط به لیبرالیسم اخلاقی است؛ یعنی دقیقا نقطه مقابل امربه معروف و نهی ازمنکر و در تقابل با این دو.
در جامعه غرب در برخی موارد، مثل مواضع قانونی، اگر کسی تساهل کند، بایکوت خواهد شد. وقتی به آزادی های فردی و اجتماعی و حتی فرهنگی در پوشش و برخی هنجارها قائلند، این موارد را هم تحت قانون و ضابطه تعریف کرده اند. بیشتر در حوزه آزادی های عمومی تساهل و تسامح یافت می شود. طبیعتاً آن فرد یا قانون گذار غربی با تفکر خود قلمروی از آزادی ها را ترسیم می کند و دوست دارد همین قلمرو را در فرهنگ های دیگر ترویج کند. همه فرهنگ ها مایلند که فرهنگ آنها فرهنگ غالب باشد؛ چون با انتقال فرهنگشان بسیاری از چیزهای دیگر هم آهسته و پیوسته منتقل خواهد شد.
برگردیم به فرهنگ خودمان. در مجموعه های ما متاسفانه قبل از آمدن فرهنگ غربی هم نگاه به همه چیز با تساهل و تسامح است. البته فرهنگ غربی آن را تشدید کرده است، ولی خود ما تساهل و تسامح داشته ایم. در حوزه هایی که غرب هم تساهل و تسامح ندارد، ما تساهل می کنیم! ما به قانون احترام نمی گذاریم، در حالی که در قوانین اجتماعی غربی ها هرگز تسامح وجود ندارد. ما انضباط اداری را که مایه اصلی پیشرفت در غرب است، جدی نمی گیریم! آنها هیچ وقت درباره تأخیر حضور در محل کار اهل مماشات نیستند و در صورت بی نظمی امنیت شغلی وجود ندارد.
اگر قانون مداری در جامعه نهادینه شود، و افراد جامعه برای قانون حرمت قائل شوند، در حوزه های دیگر مثل ارزش های دینی و فرهنگی، شما جامعه ای مطلوب خواهید داشت. که این قانون مداری باید توام با تربیت دینی نهادینه شود.
جهت جلوگیری از نفوذ فرهنگ غربی چه راه کاری وجود دارد؟
چه زمانی فرهنگ غرب بر ما تأثیر می گذارد؟ زمانی که تلقی از این فرهنگ مثبت باشد و اگر چنین نباشد، شما از غرب تأثیر نمی پذیرید.
جوان ما که تلقی مثبتی از غرب دارد، اگر به او تفهیم شود که خود غرب هم در قانون سهل انگاری ندارد و اهمیت چیزی که در شرع آمده است، اگر بالاتر از قانون نباشد، قطعا پایین تر نیست. دچار تساهل و تسامح منفی نمی شود. حتی اگر نگاه دینی وجود نداشته باشد، چون طبق اصل هشتم قانون اساسی، قوانین مطابق دین وضع می شود، باید حرمت قانون پاس داشته شود.
اگر جوان ما بپذیرد که مرزها و آزادی های غربی با توجه به فرهنگ خودشان است و اگر آزادی های ما با توجه به فرهنگمان درقیاس با آنها محدودتر است، به این دلیل است که نمی خواهیم به آزادی معنویمان لطمه وارد شود و هویت انسانی ما مخدوش شود، جذب فرهنگ آنها نخواهد شد. چرا که برخی آزادی ها معنویت و هویت انسانی را نشانه می-گیرد. و اگر در جایی آزادگی (آزادی معنوی) هدف قرار گیرد، آزادی محدود می شود.
یعنی با جعل معروف در قانون التزام به آن بیشتر خواهد شد؟
بله می توانیم این فرهنگ را در جامعه بیاوریم که التزام به قانون در جامعه جدی باشد. آنها (غربی ها) فرهنگ تساهل و تسامح را در حوزه آزادی های عمومی آورده اند؛ نه در حوزه قوانین! در غرب چیزی هست به نام حاکمیت قانون (Rule of Law) افراد یا مقامات اصلاً حاکمیت ندارند و همه باید تسلیم قانون باشند. پس اول باید چنین فرهنگی حاکم شود. زمانی که بر بسیاری از آموزه های دینی لباس قانون بپوشانیم و به افراد هم قانون پذیری را بیاموزیم، در حقیقت فضای سالمی به وجود آورده ایم. و بسیاری از تیپ های جامعه و طیف هایی که حساسیت مذهبی هم ندارند، درست رفتار می کنند. برای مثال بگوییم این نوع پوشش در دانشگاه قانون است، هرچند کسی مسلمان هم نباشد. و همانطور که به قوانین راهنمایی و رانندگی احترام گذاشته می شود باید به سایر قوانین هم احترام گذاشته شود.
البته در نگاه دینی در بخشی از حوزه ها تساهل و تسامح هست و باید مراقب باشیم از تساهل و تسامح در اینجا دفاع و از حساسیت های بی جا جلوگیری کنیم. آن جا که خدا و شرع آزاد گذاشته، پسند و نپسندیدن دیگران نباید باعث حساسیت بی جا شود.
شیوه تربیتی تسامح و تساهل غربی در نظام آموزشی و تربیتی ما رسوخ کرده است. ما چگونه میتوانیم این روند را اصلاح کنیم؟
باید دید این نفوذ چرا و به چه سبب پیش آمده است؟ ابتدا باید تکلیف خود را درباره معروفها و منکرها روشن کنید. باید یکصدایی ایجاد کرد. اگر چندصدایی درمیان نباشد، آن هم در حوزه فرهنگ- فرض کنید که متولیان فرهنگی و سیاسی و اجتماعی در موضوعی بحث ندارند و همه در آن را توافق دارند- مطمئن باشید غرب باید بسیار تلاش کند تا فرهنگ خود را در چنین جامعهای نفوذ دهد؛ ولی وقتی در موضوعی دو، سه نظر مطرح بود، همین اختلاف در آرا و نظرها عامل نفوذ فرهنگی میشود؛ مثلا آیا اختلاس منکر است یا نیست؟ یقین داشته باشید اگر همه بگویند اختلاس منکر است، طبیعتاً اختلاس کمتر پیش میآید.
منکرات دیگر هم از این اختلافات زاییده میشود. اختلاف خود منکری زاینده است و تولید مثل میکند. در جامعه ما یکصدایی نیست. اگر شما در منکر بودن یا معروف بودن چیزی اتفاق نظر داشتید، فرهنگ غربی نمیتواند جای پا بازکند و توسعه یابد. چرا؟ به دلیل وحدت رویهای که در موضوع وجود دارد. اما آنجا که در "باورها" اختلاف باشد، راه تسامح باز است. مثلا بحث بر این باشد که ما حجاب را باید در جامعه الزامی کنیم یا نه؟ طبیعتا در این جا حجاب بهسختی پذیرفته می شود.
اختلاف بهخصوص در جایی که رنگوبوی مذهبی و فرهنگی دارد، خطاست. برای موضوع مورد اختلاف گاهی قانون وضع میشود. که مطابق قانون می توان گفت باید به قانون احترام گذاشت و تساهل و تسامح در قانون راه ندارد، اما اگر قانون نبود و اختلاف نیز همچنان وجود داشت -مثلاً درباره ریشتراشی یکی بگوید حرام است و دیگری آن را به احتیاط واجب جایز نداند- مطمئن باشید فرهنگ غربی برنده خواهد شد؛ چون وقتی جوان ما آرای مختلف را میبیند رأیی را میپذیرد که دایره آزادیهایش را افزایش دهد؛ نه کاهش. طبع انسانها با محدودیت سازش ندارد.
این یکصدایی چگونه بهوجود میآید؟
متأسفانه گاهی سیاسیون وارد این حوزه میشوند و خود آنها باعث اختلاف رأی در جامعه میشوند. این امور را باید به متولیان دین واگذار کنند. روحانیت و مراجع تقلید باید مصادیق معروف و منکر را در جامعه مشخص کنند. محرمات شرع همه منکرند و واجبات همه معروفند. تساهل و تسامح در محرماتی که علما بر آن متفقالقولند، روا نیست. طبیعتاً سیاستمداران هم باید تابع باشند و این را بپذیرند.
البته چیزهایی هم هست که در ارتباط با اجتماع موضوعیت پیدا میکند و اگر از مرجع تقلید استفتا شود، شاید نتواند بهصراحت حرمت آن را بگوید، مثل حضور زنان در ورزشگاه. وقتی از حضور زنان در کلاس درس در کنار مردان بپرسید، مرجع میگوید: اشکال شرعی ندارد، اما وقتی همین موضوع را در فضای اجتماعی بیرون بررسی میکنید، ممکن است این فضا پیامدهایی داشته باشد؛ یعنی در درصد بالا و قابلتوجهی باعث مفسده باشد. در اینجا چه بسا اختلاف نظر در بین علمای دینی پیش بیاید که در این جا، مناسب است سیاستمداران با لطایف الحیل وارد شوند تا مشکلات به حداقل برسد.
یعنی تمرکز بر ایجاد یک صدایی مشکل را حل می کند؟
توجه به این نکته بسیار مهم است که معروف و منکرهای مورد توافق، کمتر قابل نفوذ است و از نظر منطقی بهتر قابل تبیین است. وقتی فلان چیز- مثل شرابخواری و قمار- منکر است، حتی اگر قانون نباشد، جامعه در برابر آن واکنش نشان میدهد. و تساهل معمولاً در مواردی است که اختلاف نظر هست وگرنه چنانچه کسی روزهخواری کند، واکنش در پی خواهد داشت؛ چون همه آن را منکر میدانند. کسی نمیتواند علنی مشروب عرضه میکند. مرتکبان این گناه در خلوت چنین کاری میکنند و ارتکاب آشکار آن واکنش اجتماعی در پی دارد.
البته ایجاد حساسیت و غیرت دینی لازم است. چون برخی عوامل باعث میشود حتی افراد مذهبی انگیزه و اهتمامی برای امربهمعروف و نهیازمنکر نداشته باشند؛ در حالی که آن را واجب می دانند. در کتاب "اصل هشتم بایستههای فقهی امر به معروف و نهی از منکر" بیش از بیست عامل برشمرده شده که مانع امر به معروف است و اگر چه نوعاً فرهنگ غربی باعث آنها میشود، ولی اگر فرهنگ غربی هم درمیان نباشد، همچنان موانعی وجود دارد. گاهی به دلیل خجالت و جرأت نداشتن و ترس از آبرو و واکنش منفی طرف مقابل، فرد در اجرای امر به معروف و نهی از منکر تساهل میکند. که برای رفع این عوامل، باید غیرت دینی افزایش داده شود.
افزایش غیرت دینی در مقابل موانع غربی امر به معروف، نیز بسیار مهم است. حوزههای آزادی که آنها در نظام لیبرالیستی خود فهرست کردهاند، بسیار گسترده است. این فرهنگ وقتی به فردی با پایههای اعتقادی ضعیف عرضه شود معلوم، است که تأثیر میپذیرد. راه مقابله این است که پایههای اعتقادی وی و غیرت دینی در او تقویت شود. در روایت میگوید انسان غیور امربهمعروف و نهیازمنکر میکند.
چطور غیرت دینی ارتقاء می یابد؟
نظام تعلیم و تربیت و فرهنگ عمومی و روحانیت، در اجتماع کوچک خانواده گرفته تا مراحل بالاتر باید دغدغههای دینی و جایگاه دین، تقدس آموزههای دینی و آثار و عواقب اخروی شکستن حرمتهای دینی را تقویت کنند. اگر چنین چیزی به جامعه تزریق شود، طبیعتاً غیرت دینی افزایش می یابد.
همچنین پیمان مذهبی باید تقویت شود: «جاء الحق و زهق الباطل انّ الباطل کان زهوقا». میدانیم فرهنگی که در حال تزریق به جامعه است، باطل است. اگر حق به میدان نیاید، باطل میدان را قبضه خواهد کرد. اگر شما تصویری از کار حرام به نمایش بگذارید که افراد را بترساند، به سمت کار حرام نخواهند رفت. پیامبران بشیر و نذیر بودند، اما برخلاف تصور برخی بیش از بشارت انذار داشتهاند. ترساندن هنری است که هر کسی ندارد. قرآن به پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «ان انت الا نذیر». در قرآن هیچ آیهای نمییابید که بگوید تو فقط بشارت دهندهای، اما بسیاری از آیات فقط به مقوله ترساندن (انذار) اشاره دارند. انسان وقتی نمیترسد، به سمت گناه میرود. با حرام نمی شود شوخی کرد. در انذار باید به این نکته توجه کنیم که روی حرامهای مسلم انگشت بگذاریم و بگوییم فلان چیز به نظر همه علما حرام است. حرام بودن آن را به عنوان یک مصداق مورد توافق همه اعلام کنیم. در مجلس وعظ و خطابه وقتی سخنران با آیات انذار وارد بحث میشود و مردم را تکان میدهد، جوان متنبه میشود. چرا؟ چون از گناه ترسانده شده است. اگر انذار نباشد، این جوان از گناه دوری نمیکند. از بشارت به نعمتهای بهشت و حورالعین تنبه پیش نمیآید. تنبه از ترساندن حاصل میشود. وقتی در جاده مثلاً کرج- چالوس حرکت میکنید، یک تابلو راهنمایی و رانندگی نمیبینید که به جاده زیبای چالوس خوش آمدید، بلکه میبینید نوشته: «چه آرزوهایی که در جادهها بر باد رفته است». در جادهها همیشه خطرها گوشزد می شود.
این کا را چه نهادی باید انجام دهد؟
در درجه اول عالمان دینی هستند که میتوانند وارد این عرصه شوند. هنر انذار در توان مبلغان دین است. عالمان دینی باید معروفها و منکرها را مشخص کنند و بعد هنر انذار را کسب کنند و در حرکت فرهنگی و تبلیغی به کار برند.
همچنین هر صاحب هنری به شکل و شیوهای میتواند این هشدار را منتقل کند. مبلّغ در بیان و خطابهی وعظآموزی که دارد، یک نویسنده چیرهدست در قلم سحرانگیزش؛ کارگردان در فیلم و سریالی که میسازد؛ حتی یک مدیر در ادارهاش کارخانهدار در کارخانهاش... همه مجموعهها باید فضای ترس از منکر را منتقل کنند؛ مثل نگرانی از شیوع مواد مخدر. اگر این فضا باشد، به صورت طبیعی محافظت و امنیتی در برابر آنچه از بیرون امور دینی ما را هدف قرار میدهد بهوجود میآید. منکرات آزادیها را محدود میکند و به دلیل ناخوشایندی محدودیت عدهای به سراغ محدودیتها میروند. شما چه هنگام به چیزی ملتزم می شوید که خوشایندتان نیست؟ زمانی که برای شما حساسیت ایجاد کرده باشند، هشدار داده باشند و شما را از چیزی ترسانده باشند. پیامبران هشدار دادهاند.
بنابراین تاکید شما بر انذار کردن است!
هنر انذار بسیار موثر است. شما آیات قرآن را ملاحظه کنید: جایی که مأموریت انذار به پیامبران را ذکر کرده است. اگر دوبرابر بشارت نباشد، کمتر نیست. در نوشتههای ما انذار وجود ندارد. در بین روحانیت ما هنر انذار دیده نمیشود. درمیان مراجع یا سطوح حاکمیت هنر انذار وجود ندارد که در نفوذ تسامح غربی موثر است.
از لحاظ فرهنگ دینی، بیتردید انذار بر بشارت مقدم است، البته این به معنای مخالفت دین با شاد بودن نیست. که برخی تصور میکنند جامعهای که در آن انذار باشد، غمناک است.
وقتی میخواهید افراد را تربیت کنید، به چند صورت ممکن است رفتار کنید:
یکی وعده دادن و بشارت و امید دادن است. چنین تربیتی افراد را خودشیفته و مغرور و خودپسند بار میآورد.
گاهی اوقات شیوه تربیتی فقط هشدار و ترساندن و است. این روش هم مردم را مأیوس و گوشهگیر و حاشیهنشین و بیگانه از جامعه و مسئولیتهای اجتماعی میکند.
این دو شیوه مردود است، ولی ترکیب این دو و تلفیق بشارت و انذار دو صورت دارد:
گاهی وزنه بیشتر به بشارت داده میشود (70 درصد بشارت، 30 درصد انذار) که تصور غالب در حال حاضر در جامعه همین است.
گاهی هم 60 درصد انذار میدهی و 40 درصد بشارت میدهی. فرهنگ دینی ما این شکل را تأیید میکند و میگوید: پیامبران مردم را میترساندند.
آیه "نفر" معروف است: «فلولا نفر من کل فرقة منهم طایفة ...»؛ چرا از هر گروه عدهای برای تفقّه در دین و انذار مردم برنخیزند. این آیه در کنار آیات جهاد آمده است. میخواهد بگوید اینگونه نیست که همه ملزم به جهاد باشند؛ گروهی باید برای فهم دین به مراکز دینی بروند و در دین تفقّه کنند و زمانیکه به سوی قوم و قبیله خود برگشتند، آنها را بترسانند. در سایه انذار تربیت دینی حاصل میشود. چرا؟ چون چیزهایی که به آن بشارت داده میشود، چنانچه گفته هم نشود، انسان به آنها گرایش دارد. شما میخواهید به چه چیزهایی وعده بدهید؟ به غذاها و حورالعین و بهشت و میوه ها؟ خب، انسانها بهطور طبیعی به چنین چیزهایی تمایل دارند. البته اینها هم باید باشد.
البته همیشه عدهای در هر صورت به سمت گناه و منکرات خواهند رفت. اگر پیامبر خدا هم درمیان باشد و با نفس پاکش دیگران را انذار دهد، در برخی اثر نمیگذارد. قرآن هم می فرماید: «وننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمومنین و لایزید الظالمین الا خسارا». قرآن که شفا و رحمت است، برای گروهی مایه خسارت خواهد بود.
اگر همه به این نتیجه برسند که این روش، دینی است، راهی امتحانشده است و همه بر آن توافق کردند، این شیوه به همه سطوح فرهنگی و هنری جامعه سرایت خواهد کرد.
برای مقابله با نفوذ فرهنگ تسامح و تساهل غربی، ستاد امر به معروف و نهی از منکر چه راهکارهایی باید در پیش بگیرد؟
این ستاد قاعدتاً شرح وظایفی برای خود ترسیم کرده است که طبق قانون ابلاغ شده، ستاد امر به معروف در حال حاضر بیشتر حالت اجرایی به خود گرفته است. یکی از کارهایی که این ستاد میتواند انجام دهد، در درجه اول امور پژوهشی است و حمایت از پژوهشهای مربوط به این حوزه است. در طول این سی و چند سال خود آنها درگیر مسائل بودهاند و کارهای مطلوبی هم در بعد پژوهشی سامان دادهاند. در حال حاضر کتابچههایی برای حرفهها و صنوف مختلف منتشر شده است. مثلاً برای صنف آرایشگر و طلافروش ملاحظات شرعی چاپ شده است. گاهی افراد از حکم شرعی بیاطلاعند، ولی وقتی چنین کاری صورت گرفت که مثلاً ریشتراشی حرام است، عدهای از انجام برخی کارها دست خواهند کشید. در واقع با بیان محرمات شرعی باید حساسیت های شرعی انتقال داده شود.
اگر در پایان نکته ای مد نظرتان است، بفرمایید.
امر به معروف و نهی از منکر اساساً کار دشواری است و از بسیاری از واجبات مشکلتر است. اگر مشکل نبود، جایگاه آن تا به این حد رفیع نمیشد. امیرمؤمنان (ع) میفرماید: «جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منکر قطرهای در برابر دریاست». وقتی به نزدیکترین افراد بگویی نماز بخوان یا فلان منکر را مرتکب نشو، ارتباط به هم میخورد. در واقع کسانی امر به معروف و نهی از منکر میکنند که تعصب و غیرت دینی بالایی در امور دینی دارند. باید ارزش این کار دشوار نشان داده و تبلیغ شود تا حساسیتها افزایش پیدا کند.
دکتر جوان آراسته راهکارهایی را پیشنهاد دادند که اهم آن به قرار ذیل است:
- تربیت دینی باید نهادینه سازی گردد.
- جایگاه عالیتر قانون شریعت نسبت به قانون بشری تبیین شود.
- بین قوانین دینی و اجتماعی حداکثر تطابق ایجاد شود.
- در مصادیق معروف با مرجعیت روحانیت و عدم دخالت سیاسیون یکصدایی ایجاد شود.
- پایههای اعتقادی و غیرت دینی تقویت گردد
- جنبه انذار در مقابل بشارت به شکل هنرمندانه تقویت شود.
- از پژوهشهای مربوط به امربهمعروف حمایت جدی صورت گیرد.